به گزارش قدس آنلاین، بزرگترین نمایش ضدایرانی اپوزیسیون ایرانیتبار روز شنبه در برلین آلمان با مشارکت کمتر از دو درصد ایرانیان اروپا در خیابانهای منتهی به میدان پیروزی برلین به روی صحنه رفت. قرار بود این بزرگترین تجمع مختص به ایرانیان اروپا باشد و در دقایق ابتدایی نیز همین بود اما کارمندان شبکه سعودی ایراناینترنشنال که وظیفه پوشش گسترده این تجمع را برعهده داشتند، ناخواسته و با این گمان که دنیا خواهان پایان جمهوری اسلامی است، افشا کردند که علاوهبر ایرانیان، مردم سایر کشورها نیز در این تجمع حضور دارند. البته اگر این گاف بزرگ از سوی رسانه سعودی عنوان نمیشد، کمی بعد با تصاویر حضور رنگینپوستان و افرادی که ظاهری کاملا غیرایرانی داشتند، مشخص میشد. در ساعات ابتدایی بر اساس تخمین پلیس آلمان، از حضور ۸۰ هزار نفر اعم از ایرانی و غیرایرانی در این تجمع حکایت داشت اما بررسیهای بیشتر نشان داد همین تخمین هم چندده هزاری بیش از واقعیت میدانی است. با توجه به تصاویر منتشرشده، به نظر میرسد جمعیتی حدود ۲۰ هزار نفر در این تجمع شرکت کرده بودند. روز شنبه و در آستانه برگزاری تجمع، عکسها و فیلمهای بسیاری از اتوبوسهای حامل افراد در مسیر رسیدن به برلین در شبکههای اجتماعی توسط برخی از این افراد منتشر شد. یکی از این فیلمها متعلق به آلبانی بود که توسط آن قرار بود اعضای فرقه تروریستی رجوی به برلین برسند. با وجود به کار گرفته شدن تمام ظرفیت اپوزیسیون و استفاده از مزدوران اجارهای غیرایرانی، این نمایش نتوانست آنطور که طراحان آن گمان میکردند، موفق عمل کند؛ چراکه در خوشبینانهترین حالت تنها ۱.۶ درصد ایرانیان ساکن اروپا در آن شرکت کردند. براساس برآوردهای دبیرخانه شورای عالی ایرانیان خارج کشور در سال۱۳۹۹، در سرتاسر اروپا یک میلیون و ۱۸۴ هزار و ۵۵۲ ایرانی زندگی میکنند. بریتانیا با ۴۰۰ هزار نفر، نخستین و پس از آن آلمان با ۳۱۹ هزار نفر، دومین مقصد محبوب ایرانیان در خارج از کشور است.
همه آمده بودند! اپوزیسیون ایران، از روزها قبل از برگزاری این تجمع، بر «ایرانی» بودن تجمع برلین تاکید داشت. آنها حتی تلاش می کردند تا چنین وانمود کنند که بین تجمع آنها و گروهک تروریستی منافقین یک فاصله معنادار وجود دارد. در تصاویری که از این تجمع منتشر شده است، افراد غیرایرانی بسیاری را میتوان مشاهده کرد. ظاهر برخی از افراد حاضر همچون رنگینپوستان، به صراحت این موضوع را افشا میکند. جدا از این تصاویر، خبرنگار شبکه ایراناینترنشنال که با یک تیم بزرگ برای پوشش این «تجمع ایرانیان» به برلین رفته بود، در اظهاراتش به حضور آلمانیها و افراد غیرایرانی در تجمع اعتراف کرده است. جدا از این، تعداد قابلتوجهی از شرکتکنندگان با پرچم کشورهای دیگری همچون اوکراین در تجمع حضور پیدا کرده بودند.
از ایران چه میماند؟ فارغ از کمیت، در کیفیت روز شنبه همه به برلین آمده بودند. پانکردها با رویای تشکیل کشوری کردی که علاوه بر کردستان، کرمانشاه، ایلام، لرستان، چشم طمع به بخشهای دیگری از استانهای دیگر دارند. پانترکها برای استانهای ترکزبان دندان تیز کردهاند و الاحوازیه نیز حداقل خوزستان را طلب کرده است. سلطنتطلبها آرزوی امپراتوری بر تمام ایران امروزی دارند و منافقین نیز خواهان ریاستجمهوری رجوی بر این جغرافیا هستند. اگر قرار باشد رویایی که هر یک از این گروهها در سر دارند محقق شود، ایران با یک بحران جدی روبهرو خواهد شد. اگر در لیبی ویرانشده، دو گروه در تقابل با یکدیگر بر حجم نابودیها افزودهاند، با این تشتت و تضاد بین آنها که داعیه ایران فردا را دارند، باید به استقبال ایرانی تکهپاره که دههها درگیر جنگ خواهد بود، رفت. در لیبی این اتفاق افتاد و قرار بود در سوریه هم این اتفاق بیفتد و ضربه کاری به تهران وارد شود تا بلکه از دل این تحولات، خاورمیانه جدیدی که «کاندولیزا رایس» وزیر خارجه اسبق آمریکا امید به تحقق آن در دوره خودش را داشت، سالها بعد اتفاق بیفتد. آمریکا با هزینههای نظامی ۷۰۰ میلیارد دلاریاش ناکام از این نقشه ماند اما حالا اپوزیسیون ایرانی که دیگر نمیتوان تفکیکی بین آنها قائل شد، عامدانه تلاش میکنند ایران را به همان نقطهای برسانند که غرب با حمایت از داعش میخواست برساند. البته برای بسیاری از آنها که با بالا رفتن مخارج زندگی در اروپا و آمریکا، با مشکلات اقتصادی مواجه شدهاند، ایرانستیزی سکه رایجی است که با آن میتوانند جیبهایشان را پرپول کنند و چند صباحی به حیاتشان در این کشورها ادامه دهند.
چه میخواهند؟ کاوه شهروز، از چهرههایی که در حداقلیترین حالت متهم به ارتباط با گروهک تروریستی منافقین است، در پتیشنی که خطاب به سران گروه هفت به نامش ثبت شده است، برای همراه کردن ایرانیان خارج کشور، به آنها اطمینان میداد که با این اتفاق کوچکترین مشکلی در زندگیشان شکل نخواهد گرفت. این موضوع به اندازهای مهم بود که او در ویدئویی صراحتا گفت که با اخراج سفرای ایران از این هفت کشور، با توجه به اینکه امور کنسولی پابرجاست، ایرانیان برای تمدید گذرنامه و اخذ شناسنامه با مشکل مواجه نمیشوند.
یعنی برای تجارتی که شهروز با اقدامات ضدایرانیاش برپا کرده است، ایرانیان ساکن غرب در همراهی با او هیچ هزینهای نمیپردازند اما ایرانیان داخل ایران چه؟ شهروز که در ویدئوی چند روز گذشتهاش، حامد اسماعیلیون را بهعنوان یکی از اعضای ردهبالای گروه بینام و نشان «ایرانیان برای عدالت و حقوق بشر» معرفی کرده، از حامیان سرسخت تحریم و جنگ با ایران است. او به همین علت نیز از مخالفان سرسخت کنگره ایرانیان کانادا است. همسویی اسماعیلیون با او و حمایت از تحریم ایران، نشان میدهد آنها چه خوابهایی برای مردم ایران دیدهاند. اسماعیلیون در تجمع برلین از کشورهای غربی خواست که «از مذاکره با جمهوری اسلامی دست بردارید.»
او از این دولتها خواست ایران را «تحریم» کنید. اسماعیلیون سعی کرد تا کمی رنگ و لعاب مردمی هم به حرفهایش بدهد و با این جمله که «جمهوری اسلامی برابر با ایران نیست» و «کسی از شما نمیخواهد که وارد جنگ شوید یا مردم را تحریم کنید»، واقعیت چیزی را که میخواهد پنهان کند. برای آن ۸۰ میلیون مردمی که در ایران زندگی میکنند، «تحریم» یعنی زندگی سختتر، یعنی گران شدن زندگی، یعنی نیافتن دارو و یعنی مرگ. فرقی نمیکند این تحریم به نام حمایت از مردم ایران باشد یا تقابل با جمهوری اسلامی، در هر صورت اثر آن در زندگی مردم خود را نشان میدهد. برای اسماعیلیون و شبکهای که در پس نام او به دنبال شدیدترین تحریمها علیه ایران هستند، تنها چیزی که اهمیت ندارد، ضرباتی است که تحریم به مردم میزند. آنچه امروز از گلوی اسماعیلیون خارج میشود، همان است که کارمندان شبکه سعودی ایراناینترنشنال نیز میگویند. سیما ثابت، مجری این شبکه پس از تجمع برلین در توییتی نوشت: «سفر همه آنها که از راه دور و نزدیک آمدند برلین بخیر، همت تکتکتان یک فشار جدی سیاسی بر اتحادیه اروپا بهویژه آلمان ایجاد میکند که نگران هزینههای تعامل با جمهوری اسلامی باشند، خیزش و انقلاب در ایران را در همه معادلاتشان لحاظ کنند.»
تجارت با اموال مردم
اموال بلوکهشده ایران در جهان یکی از بزرگترین هدفهای فعالان میدانی و طراحان پشت صحنه تظاهرات برلین است. حجم این اموال به دهها میلیارد دلار میرسد. بخشی از این اموال مربوط به وجوهی هستند که آمریکا آنها را از زمان رژیم پهلوی در اختیار خود گرفته است. بخش دیگری از این اموال نیز مربوط به ساختمانها و وجوه دولتی و شرکتهای ایرانی در این کشور و دیگر کشورها است.
۱. اموال باقیمانده از رژیم پهلوی
دولت جیمی کارتر رئیسجمهور آمریکا، پس از انقلاب اموال ایران در این کشور را مصادره کرد. این اموال شامل حسابهای بانکی، مبالغ پرداختشده برای تسلیحات خریداریشده و همچنین سرمایهگذاریها میشد. بخشی از این اموال پس از قرارداد الجزایر میان آمریکا و ایران به تهران تحویل داده شد اما همچنان مقداری از این اموال در توقیف واشنگتن باقی مانده است. این اموال از چند میلیارد دلار تا دهها میلیارد دلار تخمین زده میشوند.
۲. اموال شرکتهای ایرانی
گفته میشود بنیاد علوی وابسته به بنیاد مستضعفان ایران دارای یک برج ۳۶ طبقه در منطقه منهتن نیویورک است. این ساختمان که پیش از انقلاب توسط این بنیاد خریداری شده است بین یک تا پنج میلیارد دلار قابل ارزشگذاری است. در سالهای اخیر آمریکا تلاش کرده بود با مصادره این برج عواید حاصل از فروش آن را در اختیار آسیبدیدگان حوادثی قرار دهد که انجام آنان را به ایران منتسب میکند. هرچند در برهه این رای لغو شد اما همچنان تهدید مصادره در بالای سر چنین املاک و اموالی قرار دارند.
طراحان ضبط اموال ایران به بهانههای حقوقبشری امیدوارند با در اختیار گرفتن این اموال ارزشمند برای خود و خانوادههایشان زندگی مرفهی بسازند. همچنین بعضی از جریانات در غرب امیدوارند از این طریق قادر شوند به طور قانونی به اموال بلوکهشده ایران دسترسی یابند. از طرف دیگر چنین اقداماتی میتواند در میان شرکتهای خصوصی ایران ایجاد هراس کرده و آنها را در معاملات خارجی خود دچار احتیاط کند.
۳. حسابهای بلوکهشده ایران
درباره حسابهای بلوکهشده ایران آمارهای بسیار متفاوتی وجود دارد. آمارها این میزان را از ۳۰ تا ۱۲۰ میلیارد دلار تخمین میزنند. ۲۲ میلیارد دلار در چین، هشت میلیارد دلار در کره جنوبی، هفت میلیارد دلار در هند، هفت میلیارد دلار در امارات و سه میلیارد دلار در ژاپن گوشهای از این مبالغ بلوکهشده ایران هستند. دستیابی مخالفان که تعداد کمی را تشکیل میدهند به تنها قسمت کوچکی از این مبالغ میتواند آینده فرزندان آنان را به زیان مردم ایران تامین کند.
۴. املاک دیپلماتیک ایران
طراحان تحریمهای حقوق بشری ایران مدعیاند خواهان بسته شدن اماکن کنسولی ایران نیستند اما گام بعدی اخراج سفرای ایران در هفت کشور صنعتی، بسته شدن ساختمانهای دیپلماتیک تهران در پایتخت کشورهای غربی است. از دیدگاه آنها اماکن کنسولی که با اموری مانند صدور شناسنامه ایران و ویزا مرتبطند به فعالیت ادامه داده ولی سفارتخانهها که به امور سیاسی ارتباط دارند، تعطیل و ضبط میشوند. به نظر میرسد این گروه به زعم خود قصد دارند پس از بسته شدن این ساختمانهای دیپلماتیک که شامل سفارتخانه و محل اقامت سفیر میشود، از آنها در راستای مطامع شخصی خود بهره گیرند. کانادا پیشتر در سال ۱۳۹۱ دست به ضبط املاک مرتبط با دولت ایران در این کشور زده و بخشی از آنها را بهصورت غیرقانونی به فروش رساند. طراحان تحریمهای جدید نیز قصد دارند به چنین املاکی در کشورهای محل سکونت خود دست یافته و از عواید حاصل از فروش و یا استفاده مستقیم آنها بهره گیرند.
تهران کاراکاس نیست حامد اسماعیلیون در سخنرانی خود در تجمع برلین از کشورهای غربی درخواست کرد اموال ایران را مصادره کرده، از ارتباط سیاسی با ایران دست کشیده یا سطح ارتباطشان را کاهش دهند. جملاتی که در پسزمینه انتساب او به کشتهشدگان پرواز اوکراینی، احساسی بهنظر میرسند اما نگاهی دقیقتر نشان میدهد این اظهارات ریشه در برنامههایی جدیتر دارد؛ سخنانی که خواهان ضبط اموال ایران و تحویل آن به مخالفانی است که شامل منافقین، سلطنتطلبان، تجزیهطلبان و دیگر تروریستها میشوند. این برنامه حتی اگر در سطوحی پایین و بهصورت محدود نیز انجام گیرد، درنهایت منجربه تقویت این گروهها و انجام اقدامات تروریستی دستکم در مناطق مرزی خواهد شد.
آنچه وی از کشورهای غربی با ادعای نمایندگی از مردم ایران درخواست کرده در نمونههای مشابه وضعیت دشواری را موجب شده است. ونزوئلا از نظر زمانی نزدیکترین مورد از چنین درخواستهایی است. خوان گوایدو رئیس مجمع ملی ونزوئلا ۲۳ ژانویه سال ۲۰۱۹ پس از شروع مجدد دولت نیکولاس مادورو، خود را بهعنوان رئیسجمهور موقت ونزوئلا معرفی کرد. پس از آن بود که آمریکا، کانادا و کشورهای اروپایی ادعای وی را بهرسمیت شناختند و تلاش کردند با قطع دسترسی دولت کاراکاس به اموالش، آن را دراختیار گوایدو قرار دهند. این اموال پس از ضبط عموما دراختیار مخالفانی قرار گرفت که سعی داشتند با جذب، آموزش و مسلح ساختن مهاجران ونزوئلایی در کلمبیا، مرزها و شهرهای ونزوئلا را ناامن سازند.
بهانه «مردم ایران خواهان تحریم هستند نه ما»
اعمال تحریمهای سنگین اقتصادی توسط قدرتهای جهانی علیه ایران آن هم بهبهانه هستهای، دارای برد مختص به خود بود. براساس دیدگاه تحریمکنندگان این تحریمها اگر با تاثیرگذاری بر دولت ایران منجربه تغییر رفتار تهران نمیشدند، در لایههای دیگر با آزاررسانی به مردم موجب میشدند فشارهای آنان به دولت باعث تغییر تصمیمش شود. با اینحال این تحریمها از سوی قدرتهای خارجی علیه ایران اعمال میشدند و شائبه ضدمردمی بودن آنها وجود داشت. اقدامی مانند تجمع برلین اما جنس دیگری به تحریمها میبخشد. با این تجمع و درخواست صریح تحریم مردم ایران، کشورهای غربی میتوانند با بزرگنمایی این تجمع محدود و جازدن آن بهعنوان اقدام مردم ایران، به آزار و اذیت ملت ایران شکلی داخلی ببخشند. در این شرایط دیگر کشورهای غربی عامل تحریمها نخواهند بود تا مورد شماتت قرار گیرند بلکه اعلام خواهد شد که مردم ایران خواهان تحریم کشورشان هستند. چنین بهانه بزرگی ضمن آنکه قادر است جریان تحریمها را ادامه بخشد میتواند منجربه گسترش موضوعی آنها نیز بشود. برقراری منطقه پروازممنوع و تحریم ورزشی و دیپلماتیک از اینجمله است.
الاحوازیه قرمز، سفید و مشکی با ستارهای محاط شده در یک دایره. این یکی دیگر از پرچمهای به نمایش درآمده در تجمع هزار پرچم روز شنبه برلین بود. در ایران الاحوازیه را بیشتر با حمله تروریستی به رژه نیروهای مسلح در آغاز هفته دفاع مقدس در ۳۱ شهریور سال ۹۷ میشناسند. در این عملیات تروریستی ۲۵ نفر شهید و ۶۹ نفر زخمی شدند. این گروه که هدف اصلی خود را جدایی استان خوزستان از ایران معرفی میکند، در بهمن ماه سال ۱۳۹۸، چهار نفر از اعضای این گروهک در دانمارک و هلند به جرم جاسوسی برای عربستان و برنامهریزی برای یک حمله تروریستی در ایران دستگیر شدند.
این گروهک در ابتدا جبهه خلق عرب نام داشت و تحت رهبری فردی به نام «شیخ شبیر خاقانی» در منطقه خرمشهر، مردم را ترور میکرد. همین باعث شد تا نیروهای مردمی و انقلابی عرب، این گروهک را سرکوب کنند تا وابستگان آن متواری شوند. بعد از حمله ارتش بعث به ایران این گروه به عوامل ستون پنجم عراق در مناطق مختلف خوزستان تبدیل شد و به پیشروی ارتش بعثی کمک می کرد.
جبهه خلق عرب سال ۷۵ در تداوم مسیر جنایت علیه مردم ایران به «الاحوازیه» تغییر نام داد. بمبگذاری در ساختمانهای فرمانداری اهواز، سازمان مدیریت و برنامهریزی خوزستان، سازمان مسکن و شهرداری اهواز، اداره منابع طبیعی خوزستان و بانک سامان و تاسیسات پمپاژ آب نمونههایی از جنایات الاحوازیه در دهه ۸۰ است که علاوه بر شهادت دها نفر از هموطنانمان، تصویری عینی از آینده الاحوازیه را ارائه میدهد.
این گروهک در مهرماه سال ۹۰ مصادف با ماه رمضان ساعتی پیش از اذان مغرب یک بمب صوتی را در خیابان نادری اهواز منفجر کرده و بعد از تجمع مردم در اقدامی بیرحمانه اقدام به انفجار بمب اصلی نمود. درنتیجه این اقدام شش نفر به شهادت رسیدند.
بعد از حمله ناتو به عراق و حضور ارتش انگلیس در بصره، نقش این گروه در جنوب ایران پررنگتر شد. درنتیجه حمایتهای انگلستان نسخه اروپایی الاحوازیه با نام «خلق عرب مقیم اروپا» در سال ۲۰۰۳ تشکیل شد. برای اینکه دولت انگلیس از نزدیک فعالیتهای این گروه را رصد کند، نماینده تام الاختیار خود به نام «دانیل برت» عضو حزب کارگر را با عنوان مسئول انجمن دوستی عربهای ایران و انگلیس در کنار حزب تضامن قرار میدهد.
الجیبیتیکیو پلاس (LGBTQ+)
یکی از گروههای فعال تجمع برلین، LGBTQ+ بود که نماینده آن به ظاهر خانمی بود که با کشیدن یک سبیل مردانه به همراه دو نفر دیگر روی سن رفت و بیانیه را خواند. جدا از اینکه از شامگاه شنبه، در توییتر فردی که در پشت سر دو نفر جلویی قرار داشت، به عنوان یک «آزارگر» معرفی شده است اما شناخت این گروه هم که به دنبال سقوط جمهوری اسلامی است، قابل توجه است. معنی «الجیبیتیکیوپلاس» نوعی دستهبندی دگرباشان براساس گرایشات جنسی و جنسیتی آنها و همچنین هویت جنسی و جنسیتی آنهاست. نشانه «پلاس» برای نشان دادن همه هویتهای جنسیتی و گرایشهای جنسی استفاده میشود که توسط پنج حرف اول دیگر پوشش داده نمیشوند. LGBTQ+شامل همجنسگرای زن، همجنسگرای مرد، هردوجنسگرا، تراجنسیتی، ترنسکشوال، کوئیر، پرسشگر، بینجنسی یا دوجنسه و آسکشوال یا بیجنسگرا میشود. پرچم این گروه از دیگر پرچمهایی بود که در اجتماع برلین توسط عدهای به دست گرفته شده بود.
سلطنتطلبان
حامد اسماعیلیون، فردی که ظاهرا این تجمعات به نام وی نوشته میشود، در جمع تجمعکنندگان ۷۲ ملتی از رویای مشترک همه تجمعکنندگان -که با سقوط جمهوری اسلامی تحقق مییابد- سخن گفته است.
درکنار گروهک تروریستی الاحوازیه که بهدنبال جدایی استان خوزستان از ایران است و گروههای تجزیهطلب بلوچ که بهدنبال جدایی بلوچستان از ایران هستند و گروهک تروریستی کومله که حداقل به سه استان ایران چشم طمع دارد و همچنین پانترکهایی که آذربایجان ایران تا آن سوی زنجان را میخواهند، سلطنتطلبان و طرفداران حکومت پهلوی نیز حضور چشمگیری داشتند. آنها حتی اگر در تجمع هم حضور نداشته باشند، بالاخره پرچم شیر و خورشید را از آن خود کردهاند و حضور پرچمشان بهمعنای حضور آنها در این تجمع است.
کومله در کنار گروههای کردی حاضر در تجمع برلین، وابستگان به گروهک تروریستی کومله نیز با پوشش مخصوص خود حاضر بودند. گروهک کومله اولین سازمان سیاسی کرد در ایران بود که در سال ۱۳۲۱ تشکیل شد. استقلال و خودمختاری مناطق کردنشین مهمترین بخش سوگندنامه اعضای کومله محسوب میشود. این گروهک برای رسیدن به هدف خود بارها مسیر خیانت به مردم ایران را در پیش گرفته است. در تابستان سال ۱۳۲۰ هنگامی که ارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی مناطق شمال غربی ایران را تحت اشغال خود در آورده بود گروهک کومله در همسویی با شوروی در تلاش برای تخلیه منطقه از افراد غیربومی بود تا بتواند دولت سوسیالیستی خود را برپا کند. شدت این همسویی به اندازهای است که این گروهک بنا به دستور میرجعفر باقراف دبیر حزب کمونیست آذربایجان در پاییز ۱۳۲۴ نام خود را از کومله به دموکرات تغییر داد. این گروهک در ادامه مسیر ضدایرانی خود با شورای ملی مقاومت (منافقین) نیز متحد شد. شورای ملی مقاومت با تلاش ابوالحسن بنیصدر و مسعود رجوی سیام تیرماه ۱۳۶۰ بنیان گذاشته شد و از همان آغاز، احزاب، گروهها و شخصیتهای مختلف ضدانقلاب به این شورا پیوستند. پیوستن حزب دموکرات کردستان به شورای ملی مقاومت برای شورا بسیار حیاتی محسوب میشد؛ چراکه به شورا این امکان را میداد که بخشی از عملیاتهای خود را از منطقه کردستان سازماندهی کند. بهدنبال آن، سازمان مجاهدین بخشی از نیروهای خود را به کردستان فرستاد و در کنار نیروهای حزب دموکرات مقرهایی را دایر کرد. سابقه این همکاری اگرچه به تجزیه ایران نینجامید اما جنایاتی که این ائتلاف علیه مردم ایران به راه انداخت خاطرات تلخی را برجای گذاشت که سایر مردم دنیا سالها بعد مشابه آن را توسط نیروهای داعش شاهد بودند. حال این گروهکها در یک ائتلاف ضدایرانی دیگر در تجمعی حضور یافتند که عنوان آن ایرانیان خارج از کشور بود.
رجویون در ابتدا حضور گروهک تروریستی منافقین در این تجمع تکذیب میشد اما دادن تریبون به گروهک منافقین، نمایش جدایی تجمع روز شنبه با این گروهک را بر باد داد و نشان داد عملا هیچگونه مرزبندی بین این گروهک تروریستی با سایر گروهها وجود ندارد. بعید است فرقه رجوی در تجمعی حضور داشته باشد و در آن اعضای فرقه، بیشتر از مزدوران اجارهای باشند. این مزدوران یا ایرانیان اجارهای هستند که باند رجوی برای یک روز آنها را اجاره میکند و هزینه ناهار و عصرانهشان را نیز میدهد، یا خارجیهایی هستند که در کشور موردنظر زندگی میکنند و حاضرند برای چندصد دلار پول، ساعتی در یک تجمع مسالمتآمیز حضور داشته باشند. بالا بردن پرچمهای قرمزرنگ و تریبون دادن به میهن روستا، همسر رضا عصمتی از اعضای گروهک منافقین بیانگر حضور و نقشآفرینی این گروهک در این تجمع است.
پانترکهای «گاموح» پرچم دیگر موجود در راهپیمایی میدان پیروزی برلین، پرچم پانترکهای تجزیهطلب بود. نشانی که از ترکیب پرچم کشورهای ترکیه و جمهوری آذربایجان تشکیل شده و البته بهعنوان پرچم رسمی گروهکهای تجزیهطلب گاموح و جاماح شناخته میشود. گاموح، مخفف شده «جنبش بیداری ملی آذربایجان جنوبی» و جاماح نیز، مخفف عبارت «جنبش آزادیبخش ملی آذربایجان جنوبی» است. گروهک گاموح در سال ۲۰۰۲ و بعد از اخراج شخصی بهنام محمودعلی چهرگانی از گروهک جداییطلب جاماح، توسط او بنیانگذاری شد و اعلام موجودیت کرد. چهرگانی، فعال تجزیهطلب ۶۴ ساله متولد چهرگان، یکی از روستاهای شهرستان شبستر در استان آذربایجان شرقی است اما طی سالهای اخیر و بعد از آنکه توانست با اقدامات و سخنان جداییطلبانه توجه دولتهای خارجی را بهخود جلب کند، ماموریت گروهک تحت امرش را جدایی استانهای آذرینشین ایران از خاک کشورمان تعیین کرد و با چراغسبز باکو، هدف یا بهعبارت بهتر، رویای دور و دراز گروهک جاماح و بعد، گاماح را، اتحاد با جمهوری آذربایجان و تشکیل آذربایجان واحد اعلام کرد. البته جریانات حامی او دوست دارند از این رویا، تحت عنوان «آذربایجان بزرگ» یاد کنند.
بنیانگذار این گروهک تجزیهطلب در زمانی بهاتفاق تعدادی دیگر از پانترکهای مقیم ایران، نامهای به رئیسجمهور وقت، سیدمحمد خاتمی نوشتند و از او خواستند مانع از مهاجرت کردها از دیگر مناطق ایران به آذربایجان شود. او همچنین کردهای استان آذربایجان غربی را میهمان ناخوانده آذربایجانیها خواند. الفاظی غیردوستانه و تند که همان روزها میتوانست آینده این تفکرات را پیش چشم دیگر ایرانیان قرار دهد. گروهک گاموح همچنین از ابتدا ادعا کرده منافع بیش از ۱۰ میلیون آذریزبان ایرانی را نمایندگی میکند. این جریان همچنین در کارنامه خود، هم سابقه حمایت از تجاوز نظامی ارتش ترکیه به شمال عراق را دارد و هم لفاظی علیه کردهای این کشور. آنها در این جایگاه متوقف نمانده و استانهای موصل و کرکوک عراق را بخشی از آنچه که به آن «سرزمینهای باستانی ترکها» میگویند عنوان کردهاند که به ادعای این جداییطلبان تحت حمایت دولت ترکیه، در اشغال کردها قرار گرفته است.
ویلیام بیمن، استاد دانشگاه، نویسنده و پژوهشگر آمریکایی که در حوزه غرب آسیا مطالعات قابلتوجهی داشته است، درباره چهرگانی میگوید او، در دوران ریاستجمهوری جرج دابلیو. بوش مورد حمایت مستقیم کاخ سفید و جمهوریخواهان بوده است. ویژگی شاخصی که در میان بسیاری از گروهکهای تجزیهطلب ایرانستیز دیده میشود.
حضور پررنگ پرچم جداییطلبان گاموح در اجتماع شنبه برلین، نشانهای آشکار از فردای روزی است که براندازان رویای آن را در سر میپرورانند. ایرانستانی تحت تسلط گروهکهای جداییطلب در چهار گوشه کشور که هیچ یک حاضر به تحمل دیگری نخواهند بود. میتوان گفت با وجود چنین گروهکهایی، درصورت تضعیف حاکمیت مرکزی جمهوری اسلامی ایران که البته رویایی دور و دراز برای امثال گاموحها و جاماحها است، «تجزیه» سرنوشت محتوم کشور است.
منبع: فرهیختگان
نظر شما